بخش سوم: بهینهسازی نرخ تبدیل
نرخ تبدیل یکی از مهمترین عناصر دیجیتال مارکتینگ است که میزان فروش و نرخ بازگشت سرمایه را بهطور مستقیم تحت تأثیر قرار میدهد.
هنگامیکه میخواهید کمپین دیجیتال مارکتینگ خود را راهاندازی کنید، کافی نیست که روی صفحات فرود و افزایش ترافیک وبسایت متمرکز شوید. شما باید راهی پیدا کنید که این بازدیدکنندگان را به مشتریان واقعی تبدیل کنید. برخلاف آنچه در ظاهر به نظر میرسد، بهینهسازی نرخ تبدیل کار آسانی نیست و باید جزئیات آن را با آگاهی کامل پیش برد.
نرخ تبدیل چیست؟
در دیجیتال مارکتینگ نرخ تبدیل معادل با درصدی از مشتریان بالقوه یا بازدیدکنندگان وبسایت است که اقدام خاصی انجام میدهند یا هدف مطلوبی را برآورده میکنند. این اقدامات ممکن است عضویت در خبرنامه، پر کردن فرم، درخواست اعتبار یا در بهترین حالت، خرید محصولات و خدمات شرکت را شامل شود. نرخ تبدیل بالا به این معنی است که شما دیجیتال مارکتینگ موفق داشتهاید: مردم به پیشنهادات شما علاقهمندند و میتوانند آنها را به سهولت به دست آورند.
مدیریت قیف تبدیل
اغلب اوقات فرایند تبدیل مخاطبان بالقوه، به شکل یک قیف نمایش داده میشود. گرچه منابع مختلف، فازهای متفاوتی برای این قیف در نظر میگیرند، اما هدف اصلی تصویر کاملاً یکسان است: هدایت مشتریان از مرحلهی آگاهی به مرحلهی عمل. درک نحوهی مدیریت هریک از این مراحل به شما کمک میکند خودتان را در جایگاه برتر فروش قرار دهید.
- آگاهی
- علاقه
- تمایل
- عمل
روشهای افزایش نرخ تبدیل
۱- تست
A/B
تست A/B (تست تقسیم) یکی از تکنیکهای افزایش نرخ تبدیل وبسایت است و میتواند بازدیدکنندگان شمارا به مشتری تبدیل کند. اگر شما دو عنوان یا تیتر مختلف برای صفحهی وبسایت خود در دست دارید و در انتخاب گزینهی بهتر مردد هستید، میتوانید از این آزمون استفاده کنید. بهاینترتیب که دو نسخهی ابتدایی از صفحهی وبسایت آماده میکنید و هر عنوان را به یکی از آنها میافزایید. تست A/B پنجاهدرصد ترافیک وبسایت را به صفحهی اول و نیم دیگر را به صفحهی دوم میفرستد. شما در هر صفحه، یک دکمهی اقدام به عمل جایگذاری میکنید و درنهایت حساب میکنید که هرکدام، چقدر نتیجهبخش بوده است. صفحهای که تبدیل بیشتری داشته، یعنی افراد بیشتری از طریق آن اقدام کردهاند، تیتر مطلوب شمارا ارائه میکند.
تست A/B ریسک تصمیمگیری شمارا کاهش میدهد و درعینحال راه را برای خلاقیت و کشف فرصتهای جدید باز میگذارد. شما باید در هر زمان، حداقل یک تست A/B (و در بهترین حالت چندین تست) در وبسایت شرکت اجرا کنید؛ زیرا در زمینهی دیجیتال مارکتینگ طراحی محصول و وبسایت، هرگز نمیتوان به یک نتیجهی حتمی رسید و آزمونهای مداوم به شما کمک میکند عملکرد خود را روبهجلو اصلاح کنید.
چه چیزی را باید تست کنید؟
بهجای اینکه فاکتورهای تعیینکننده را «حدس» بزنید، بهتر است از دادههای موجود استفاده کنید و مهمترین پروژههایی را که باید روی آنها تمرکز کنید، بیابید. بسته به اینکه شرکت شما در کدام مرحلهی رشد است و ساختار سازمانی شما چیست، دادههای مختلفی در دست دارید. بهعلاوه میتوانید اطلاعات رویدادها را از Google Analytics استخراجکنید. البته بعضی از عناصر صفحهی وب تأثیر بیشتری در روند تبدیل دارند و اگر تازه کارتان را شروع کردهاید، میتوانید این موارد را مورد تست A/B قرار دهید:
– تیتر: شما باید از یک عنوان قوی، قانعکننده و معتبر استفاده کنید که پیشنهاد اصلی دیجیتال مارکتینگ را منعکس کند. تعداد افرادی که عنوان یک مطلب را مرور میکنند، پنج برابر بیشتر از افرادی است که متن مطلب را میخوانند. بنابراین اگر شما محصولتان را در عنوان محتوا به فروش نرسانید، ۸۰ درصد از زحمات خود را هدر دادهاید.
– طرح صفحه و ترتیب مطالب
– شرح پیشنهاد: آنچه مشتریان به ازای پرداخت پول دریافت میکنند.
– رسانههای مختلف: مثلاً اضافه کردن یک ویدیو چه تأثیری در جذابیت محتوای شما خواهد داشت؟
– تغییرات رادیکال: زمانی که میخواهید دو رویکرد کاملاً متفاوت را مقایسه کنید.
۲- یک گزارهی ارزش واضح و واقعی ارائه کنید
پتانسیل نرخ تبدیل شما به ارزشی بستگی دارد که برای مشتریان ایجاد میکنید. اما گزارهی «ارزش» دقیقاً به چه معنا است؟
ارزش، همان انگیزه و دلیل اصلی است که یک مشتری بالقوه را به خرید از شما وامیدارد. به این نکته توجه کنید: مشتریان نهتنها میخواهند بدانند چرا باید یک محصول را بخرند، بلکه میخواهند بدانند چرا باید آن محصول را از «شما» خریداری کنند.
۳- تنها با ده کلمه دلیل خود را توضیح دهید
بسیاری از بازاریابان تلاش میکنند با تغییر عناصر صفحه مانند رنگها و اندازه فونت، اشکال دکمهها، عکسها، انگیزهها و …، نتایج را بهبود دهند. درحالیکه شما باید در اولین قدم خود، روی گزارهی ارزش تمرکز کنید.
۴- پیشنهادات ارزشمند ارائه دهید
پیشنهاد شما، باید برندتان را از سایر رقبا متمایز کند. ممکن است در همهی جهات بهجز یکجهت، با رقیب همگام باشید. شما حداقل به یک عنصر ارزشآفرین نیاز دارید که به انگیزهی مخاطبان تبدیل شود.
۵- از اصطلاحات تخصصی و پیچیده پرهیز کنید
فاکتور کلیدی متقاعدسازی مشتریان، وضوح و صراحت است. فرض کنید یک وبسایت، گزارهی ارزش خود را با چنین جملهای بیان میکند :« اتوماسیون بازاریابیِ درآمد محور و راهکارهای اثربخشی فروش غیر مشارکتی در طول سیکل درآمد» این جمله واقعاً چه مفهومی را میرساند؟ آیا متوجه میشوید که این شرکت چهکاری انجام میدهد و چگونه ممکن است برای شما مفید واقع شود؟
سعی نکنید مردم را با اصطلاحات تجاری و تخصصی پیچیده، تحت تأثیر قرار دهید؛ زیرا این روش واقعاً ناکارا است.
شما محتوای خود را برای مردم مینویسید؛ یعنی افرادی که وبسایت شمارا میخوانند. مدیران دیجیتال مارکتینگ و مدیران خرید نیز در همین گروه قرار دارند. پس محتوای خود را نه برای شرکتها، بلکه برای مردم تنظیم کنید.
۶- به استدلالهای مخالف پاسخ دهید
هر محتوا یا پیشنهادی که ارائه کنید، مخالفانی خواهد داشت. صرفنظر از اینکه این مخالفتها آگاهانه باشد یا خیر، پذیرش پیشنهاد شمارا موردتردید قرار میدهد. رفع این مشکلات در فروش فیزیکی بسیار آسانتر است، زیرا مستقیماً با مخاطب صحبت میکنید و نگرانی او را برطرف میسازید. اما در دیجیتال مارکتینگ بهتر است تمامی تردیدهای محتمل را در نظر بگیرید و پیشاپیش به آنها پاسخ دهید.
در مرحلهی اول، فهرستی از تمامی مخالفتها و تردیدهای مشتریان فراهم کنید و در مرحلهی بعد، اطلاعات لازم و تکمیلی را به محتوای فروش خود اضافه کنید. فهرست شما ممکن است شامل موارد زیر باشد:
– شما مشکل مرا درک نمیکنید (توضیح بدهید که محصول شما، چه نیازهایی را برطرف میکند.)
– چرا باید به شما اعتماد کنم؟ (اعتبارات، تجارب و جوایزی را که دریافت کردهاید، نشان دهید.)
– مطمئن نیستم این محصول برای من مناسب باشد (کامنتهای کاربرانی که از محصول شما راضی بودهاند به اشتراک بگذارید.)
– گزینههای جایگزین ارزانتری وجود دارد (بهای محصول یا خدمات خود را در مقایسه با رقبا شرح دهید و ارزش آن را اثبات کنید.)
یکی از راهکارهای مفید، این است که با یک نظرسنجی، میزان رضایت یا دلسردی بازدیدکنندگان را بسنجید و بازخورد واقعی آنها را در لحظه، یعنی درست زمانی که از وبسایت شما دیدن میکنند؛ دریافت کنید.
۷- اعتمادسازی
فرض کنید زمانی که در خیابان راه میروید، شخص ناشناسی بهصورت اتفاقی به شما پیشنهاد بدهد که یک تبلت را با قیمتی بسیار مناسب از او خریداری کنید. شما میدانید که با معاملهی خوبی روبرو هستید؛ بااینحال بهاحتمالزیاد این پیشنهاد را نمیپذیرید، زیرا به او اعتماد ندارید. زیگ زیگلار میگوید مردم به چهار دلیل از شما خرید نمیکنند:
۱) پول کافی ندارند.
۲) به محصول شما نیاز ندارند.
۳) عجلهای برای خرید ندارند.
۴) به شما اعتماد ندارند.
شما نمیتوانید سه دلیل اول را تغییر دهید، ولی میتوانید اعتمادسازی کنید. به گزارش لابراتوار دانشگاه استنفورد، اضافه کردن عناصر زیر به وبسایت، اعتماد مشتریان را افزایش میدهد:
– امکاناتی فراهم کنید که مشتریان بهراحتی بتوانند صحت ادعای شمارا بسنجند. لینک استنادات، مقالاتی که در نشریات معتبر منتشرشدهاند و همچنین منابع مرتبط را به اشتراک بگذارید. حتی اگر مخاطبان به این لینکها مراجعه نکنند، بازهم اعتبار خود را افزایش دادهاید.
– نشان دهید که یک سازمان واقعی پشت وبسایت شما است. سادهترین راه این است که آدرس دفتر شرکت را ذکر کنید و عکس برخی از مدیران و سرپرستان را به همراه فهرست هیئتمدیره، نشر بدهید.
– تخصص سازمان خود را در محتوا و سرویسهایی که ارائه میدهید، پررنگ کنید.
– نشان بدهید که افراد حرفهای و مورد اعتمادی در تیم شما حضور دارند.
– راههای سادهای برای تماس با شرکت پیشبینی کنید. اطلاعات تماس باید روشن و کامل باشد: تلفن شرکت، آدرس دفتر، ایمیل.
– وبسایت خود را متناسب با صنعتی که در آن کار میکنید، حرفهای طراحی کنید.
– محتوای وبسایت را مرتب بهروزرسانی کنید؛ مخصوصاً صفحهی اخبار یا وبلاگ شرکت را همیشه بهروز نگهدارید.
– برای محتوای تبلیغاتی، محدودیت قائل شوید. هیچکس دوست ندارد وقت خود را در وبسایتی بگذراند که از آگهیهای تبلیغاتی و بنرهای آزاردهنده پرشده است. اگر مجبورید تبلیغات داشته باشید، محتوای حمایتی خودتان را بهصورت واضح متمایز کنید.
– از هر نوع خطایی بپرهیزید؛ مهم نیست که چقدر کوچک به نظر میرسد. غلط املایی و لینکهای مخدوش بیش از آنچه فکر میکنید اعتبار وبسایت شمارا پایین میآورد. بهعلاوه باید وبسایت را سریع و کارآمد نگهدارید.
۸- روشهای خرید را تسهیل کنید
امکاناتی فراهم کنید که معاملات و تجارت با شمارا آسان میکنند. کاربران نباید برای خرید، سردرگم شوند. آیا یک فرد مسن، میتواند در عرض یکی دو دقیقه، از وبسایت شما خرید کند؟
- در هر صفحه، مشتریان را به سمت عمل موردنظر خود هدایت کنید. راهنمای گامبهگام خرید، مهمترین لینک وبسایت شما است.
- گزینههای متعددی پیش روی کاربران قرار ندهید. طبق تئوری «پارادوکس انتخاب»، هرچه مشتریان گزینههای قابل انتخاب بیشتری داشته باشند، احتمال اینکه هیچ خرید نکنند بیشتر است. اگر محصولات متنوعی عرضه میکنید، فیلترهای مؤثرتری فراهم کنید. مخاطبان بالقوه نباید وقت زیادی صرف پیدا کردن محصول مناسب کنند.
- کاربران را مجبور نکنید برای اولین خرید خود، در سایت ثبتنام کنند. به آنها اجازه دهید اولین تجربهی خود را بهعنوان کاربر مهمان تست کنند.
- در صورت امکان خدمات ارسال رایگان را پیشنهاد کنید. این گزینه در سراسر جهان محبوبترین انگیزهی خرید محسوب میشود.
۹- ادعای خود را اثبات کنید
همیشه شک و تردید مردم را مفروض بدانید و هر ادعا یا گزارهی ارزش خود را با شاهد و مدرک اثبات کنید. مدارکی که میتوانید ارائه دهید عبارتاند از:
- تصدیق سایر مشتریان
- مطالعات موردی
- نتایج آزمایشها و مطالعات علمی.
- بررسی شخص ثالث
- ویدیوی محصول
۱۰- عناصر انحرافی را حذف کنید
شما میخواهید مخاطبان روی یک اقدام خاص متمرکز شوند، نه اینکه با حواشی وبسایت سرگرم شوند. آیا آیتمهایی در صفحهی اول وبسایت شما وجود دارد که حواس مشتریان را منحرف کند؟
ورودیهای بصری و گزینههای عملی، بهاحتمال بیشتری مشتریان را متمرکز نگه میدارد. لینکها و اطلاعات غیرضروری را به حداقل برسانید تا نرخ تبدیل بالاتری کسب کنید. به بیان ساده، همهی جزئیات صفحات فرود و محصول، باید به نحوی مشتری را به خرید ترغیب کند.
– منو را حذف یا کوچک کنید.
– از ستونهای فرعی و هدرهای بزرگ خلاص شوید.
– عکسهای بیاهمیت (استوک) را حذف کنید.
– در صورت امکان منوی ناوبری را از صفحهی فرود کنار بگذارید.
۱۱- خودتان را با رقبا مقایسه کنید
تحقیقات نشان میدهد که عموم مردم پیش از خرید کردن، محصولات مختلف چندین برند را با یکدیگر مقایسه میکنند. بهندرت اتفاق میافتد که کسی قبل از تحقیق و بررسی سایر رقبا، مستقیماً محصول شمارا خریداری کند. به همین دلیل بهتر است خودتان پیش از مخاطبان، محصولات را نمونههای رقابتی شرکتهای دیگر مقایسه کنید.
نکته اینجا است که اغلب مردم، بدون تعمق زیاد فقط قیمت و ویژگیهای اصلی محصولات را مقایسه میکنند. بهعنوانمثال هنگام انتخاب یک میزبان وب، به فضای سرور و پرداخت ماهیانه نگاه میکنند و این دست شمارا بهعنوان یک متخصص بازمیگذارد تا متوجه شوید باید چه چیزهایی را در اولویت قرار دهید. ترجیحاً فاکتورهایی را که از مزیت بیشتری برخوردارند، پررنگ کنید و اگر قیمت محصول شما بالاتر از سایرین است، علت آن را توضیح دهید.
شیوهی سنتی مقایسهی محصولات، درج مشخصات آنها در یک جدول است. ولی شما میتوانید راههای بهتر و خلاقانهتری برای این کار پیدا کنید.
یکی دیگر از مزایای اضافه کردن صفحهی مقایسهی محصول، این است که کاربران را از ترک وبسایت شما بازمیدارد. اگر آنها بتوانند چندین محصول را همزمان کنار یکدیگر مشاهده کنند، چرا باید به وبسایت دیگری بروند؟ این امر همهی بازدیدکنندگان اتفاقی را در وبسایت شما نگه نمیدارد، ولی مسلماً بخشی از آنها را برنده خواهید شد.
۱۲- به راهکارهای کاهش ریسک فکر کنید.
هیچ معامله و تراکنشی خالی از ریسک نیست و شما باید پیشنهاد یا ضمانتنامهای ارائه کنید که این ریسک را تا حد ممکن کاهش دهد. بهعنوانمثال یک فستفود اعلام میکند که سفارش پیتزا را در عرض ۳۰ دقیقه تحویل میدهد و در غیر این صورت اصلاً پولی دریافت نمیکند. زمان تحویل، یکی از نگرانیهای مشتریان است و این تضمین، ریسک معامله را کاهش میدهد. در حقیقت این فستفود اعلام میکند که نهتنها پول مشتریان را بازمیگرداند، بلکه به آنها پاداش هم میدهد. این روش قویترین نوع تضمین محسوب میشود و ضمانت جبران دارد. نکتهی پایانی اینکه اغلب برندها به حدی روی کمپینهای دیجیتال مارکتینگ متمرکز میشوند که فراموش میکنند عملکرد تاکتیکهای خود را بسنجند. به یاد داشته باشید که معیارهای کلیدی دیجیتال مارکتینگ مانند نرخ کلیک، نرخ بازده، تعداد بازدید از صفحات و اثرگذاری ابزارها را ارزیابی کنید. هدف نهایی همهی فعالیتهای دیجیتال مارکتینگ افزایش میزان فروش است و بهینهسازی نرخ تبدیل به شما کمک میکند استراتژی دیجیتال مارکتینگ خود را با توجه به فاکتورهایی که عملکرد بهتری دارند، اصلاح کنید.
بخش چهارم: بازاریابی درونگرا و برونگرا
بازاریابی درونگرا یا اینباند مارکتینگ (Inbound Marketing) و بازاریابی برونگرا (Outbound Marketing)، دو سبک کاملاً متفاوت دیجیتال مارکتینگ هستند که برای موفقیت در هرکدام، به برنامهریزی و ابزارهای خاصی نیاز داریم. در این قسمت از آموزش دیجیتال مارکتینگ مزایا و چالشهای این دو روش را توضیح میدهیم و بررسی میکنیم که بسته به نوع کسبوکار، باید چه ترکیبی از استراتژیهای درونگرا و برونگرا را انتخاب کنیم.
بازاریابی برونگرا چیست؟
بازاریابی برونگرا شامل پیامهایی است که شما به مشتری تحمیل میکنید و منتظر میمانید تا واکنشهای او را ببینید. به همین دلیل این سبک از دیجیتال مارکتینگ را «وقفهانداز» نیز مینامند؛ زیرا شما در حقیقت تلاش میکنید توجه مخاطبان را از کاری که انجام میدهند یا تصمیمی که گرفتهاند منحرف کنید و آنها را به سمت محصولات خودتان جذب کنید.
برخی از نمونههای کلاسیک بازاریابی برونگرا عبارتاند از : نامههای مستقیم، تلهمارکتینگ، ایمیلهای انبوه و تبلیغات بنری.
-تبلیغات در موتورهای جستجو
-پرداخت به ناشران وبسایت یا پرداخت بابت هر کلیک (PPC)
-آگهیهای بازرگانی
-تماس مستقیم و تصادفی
-ارسال ایمیل به یک فهرست از لیدها
نکته: زمانی که یک کمپین بازاریابی برونگرا راهاندازی میکنید، این بازاریاب است نه خریدار که موضوع، زمانبندی و کانال تعاملات را انتخاب میکند. بهعلاوه اغلب تاکتیکهای برونگرا، از همان لحظهای که هزینهی آن را قطع کنید، متوقف میشوند.
این تاکتیکها هنوز هم برای بازاریابان با ارزش هستند؛ ولی ازآنجاکه رفتار و ترجیحات کاربران اینترنت در طول زمان تغییر کرده، امروزه تأثیرگذاری آنها تا حد زیادی کاهشیافته است.
خریداران مدرن ترجیح میدهند کنترل پروسهی خرید خود را در دست داشته باشند. آنها متمایل نیستند شرکتی مستقیماً اصرار کند که محصولاتش را بخرند. مشتریان غالباً ترجیح میدهند خودشان در مورد محصولی تحقیق کنند و تنها زمانی با عرضهکنندگان تماس داشته باشند که تصمیمات خرید خود را اتخاذ کردند.
بازاریابی درونگرا چیست؟
بازاریابی درونگرا، عموماً با تاکتیکهایی تعریف میشود که با روشهای تصمیمگیری خریداران مدرن، همسویی دارند. این سبک از دیجیتال مارکتینگ به شما کمک میکند پس از تحقیق در مورد مخاطبان و دریافت مشاورههای ضروری، پیامهای خود را با هر مرحله از پروسهی خرید هماهنگ کنید. به همین دلیل بازاریابی درونگرا، بازاریابی «مجاز» نیز نامیده میشود.
نکته: بازاریابی درونگرای شرکت شما، باید با سفر مشتریان، یعنی فرایندی که آنها بهطور طبیعی برای پیدا کردن یکراه حل آنلاین طی میکنند، سازگاری داشته باشد. سفر خریدار را میتوانیم در مراحل زیر خلاصه کنیم:
–مرحلهی آگاهی
–مرحلهی سنجش و بررسی
–مرحلهی تصمیمگیری
تاکتیکهای بازاریابی درونگرا مطابق با سفر مشتری عبارتاند از:
-مدیریت رسانههای اجتماعی
-بازاریابی ایمیلی
-تولید محتوا
-جذب لید
-سئو
چه روشی را انتخاب کنیم؟
بهطورکلی نمیتوان گفت که یکی از این استراتژیها، ذاتاً برتر از دیگری است. شما همیشه باید از تاکتیکهایی استفاده کنید که با نیازهای فعلی و اهداف آتی شرکت، هماهنگی بیشتری دارند. این سؤالات را در نظر بگیرید:
-وضعیت فعلی لید شما چیست؟
-مخاطبان هدفی که میخواهید به آنها دسترسی پیدا کنید، چه افرادی هستند؟
-میخواهید از کدام خطوط ارتباطی استفاده کنید؟
-چه نوع محتوایی میتوانید تولید کنید؟
پاسخ این پرسشها، ابزار مناسبی را که از پروسهی دیجیتال مارکتینگ شما پشتیبانی میکند؛ در اختیارتان قرار میدهد. پاسخهای خود را با توجه به این اولویتها دوباره بررسی کنید:
بازار
اهداف
برند