گلریزان نوروز
دلاواله، جهانگرد ایتالیایی بود که بهاتفاق همسر و چند تن از ملازمان خود به چند کشور شرقی سفر کرد. او در زمان شاهعباس به اصفهان آمد. یکی از آئینهای جشن نوروز که دلاواله بدان اشاره میکند، جشن گل سرخ و یا بهعبارتدیگر، جشن گلریزان است. این جشن در بهار و در مراسم شکوفه زدن گل سرخ برگزار میشد و تا زمانی که گل سرخ وجود داشت، ادامه مییافت. در این جشن، شب و روز در اماکن عمومی رقص و پایکوبی برپا میشد و شماری از نوجوانان که برای سرگرمی مردم در قهوهخانهها میرقصیدند، در خیابانها و محلات شهر راه میافتادند و عدهای هم همراه آنها، طبقهایی پر از چراغ حمل میکردند و بر سر و روی عابران گل میریختند و از آنان پول میگرفتند. زنان و مردان شهر در حومه شهرها به گردش میپرداختند و غذا و تنقلات میخوردند و از روی شوخی به یکدیگر گل سرخ پرتاب میکردند.
دلاواله معتقد است این جشن یادگاری از جشن قدیمی به نام «الهه گل» است که در فصل بهار برگزار میشد. از قرار معلوم در جشن گل سرخ به دستور شاهعباس آب خزینه حمام بزرگ شهر را تازه میکردند و آن را با چند خروار گل سرخ میآکندند و خود را در آن میشستند.
مراسم گلریزان یا جشن گل سرخ، گاهی بر سر پل الله وردیخان صورت میگرفت و گلهای فراوان بر سر راه شاه و همراهان میریختند؛ چنانکه در سال ۱۰۱۸ قمری بر سر پل گلریزان کردند. دلاواله مینویسد که ایرانیان روز پانزدهم فوریه (حدود ۲۵ بهمن) را نیز عید میگیرند و آن را «عید اسفند» مینامند؛ زیرا در این تاریخ گیاه معروف اسپند از زمین میروید و این نخستین گیاهی است که رسیدن بهار را نوید میدهد. در این روز و روز بعدازآن شهر را آذین میبندند و هنگام شب، چراغها و مشعلهای بسیار در دکانها میافروزند و به شادی و نشاط و سرور میپردازند.
غیر از اینها، اعیاد مذهبی را نیز باشکوه تمام جشن میگرفتند. در روز عید غدیر مجالس جشن و سرور برقرار میشد. در این مراسم انواع و اقسام سرگرمی و بهویژه رقص و پایکوبی ترتیب میدادند و نوجوانان خنیاگر را بدین کار وامیداشتند. عدهای مسابقه برگزار میکردند و گروهی به معلق زدن و پرش میپرداختند و بازار نمایشهای عمومی گرم میشد. شماری از مردم تیراندازی و اسبسواری میکردند و گاه خود شاه هم در این مسابقات شرکت میکرد. در جشن عید قربان نیز مراسم شتر قربانی برگزارمیشد و در آن تمامی آحاد ملت مشارکت داشتند. در شبهای ماه رمضان هم جشن و سرور و شادمانی و انواع نمایشها برگزار میشد. مراسم جشن و سرور عید فطر هم کم از مراسم عید غدیر نبود.
میر نوروزی
میر نوروزی: از آئینهای جشن نوروز در قرون گذشته، بوده است که در ایام عید، شخصی بـینامونشان را امـیر یا سـلطان نامیده، بر تخت مینشانیدهاند. این «امیر نوروزی» مانند امیر دائمی، فرمان میرانده و احکامش از «عزل و نصب و توقیف و حـبس و جریمه و مصادره» اجرا میشده است، امّا پس از چند روزی عمارت و حکومتش پایان مـیپذیرفته و طبعاً اوضـاع شهر بهصورت عادی برمیگشته است. به همین مناسبت در زبان فارسی هر جا اشاره به حکومت «میر نـوروزی» شـده کنایهی است از سلطنتها و عمارتهای کوتاهمدت و بیدوام میباشد.
به این مناسبات تعبیر «پادشاه نوروزی» یا «میر نـوروزی» کـنایهای از پادشاهی که مدّت سلطنت او بسیار کوتاه و فرمانروائی او بـسیار متزلزل و بیدوام و بیاساس باشد.
آیین میر نوروزی، یـکی از جشنهای بـاشکوه ایـرانیان، در آئینهای جشن نوروز بوده است. ایـن جشن، برخلاف عقیدهی برخی از صاحبنظران، برای خنده و تفریح مردم نبوده است، بلکه یـک جـشن بارورانه بوده که همهی مناسک آن کـاملاً جنبهای آیـینی داشـته و در جهت باروری هـر چـه بیشتر طبیعت و چهارپایان و حتی انسانها برگزار میشده است. این جشن، ریشه در آیین کهنتری، مـوسوم به پادشاه مقدس داشته است. در آیین پادشـاه مـقدس، بهمحض دیـدن کوچکترین نشانهی ضعف یا سستی در وجود پادشاه یا فرمانروا، او را میکشتند و جانشین قدرتمندتری بر جای او مینشاندند. با این کار میپنداشتند که پادشاه که نماد خدای گیاهی در زمـین است، باقدرت بیشتری، مانع رو به کاستی نهادن روند باروری میشود. بعدها بجای کشتن پادشاه، میرنوروزی مرسوم شد. میر نوروزی، گونهی بسیار تلطیف شدهی آیین پادشاه مقدس است، یعنی بهجای اینکه پادشاه را بکشند، چند روزی زمـام قـدرت را، با تمام لوازم آن، به دست پادشاهی بدلی میسپردند و پس از پایان مراسم، پادشاه واقعی که گویی رستاخیز یافته است، باقدرتی افزونتر، دوباره بر مسند قدرت مینشست و به ایـن شـیوه، از بروز هرگونه کاستی درروند باروری، جلوگیری میشد.
کوسه برنشین
از آئینهای جشن نوروز میتوان به کوسه برنشین اشاره کرد. مراسم کوسه برنشین یا ”بهار جشن” یکی از مراسمی بود که در ایران مقارن با بهار انجام میدادند. این آئین یکی از مراسمی بود که شهرتی بسیار داشت و جشنهای کارناوالی را به یاد میآورد. ابوریحان بیرونی ”رکوب الکوسج” یا ”کوسه برنشین” را این چنین شرح داده است که در اولین روز بهار، مردی کوسه را بر خر مینشاندند که به دستی کلاغ داشت و به دستی بادزن که خود را مرتب باد میزد و اشعاری میخواند که حاکی از وداع با زمستان و سرما بود و از مردم چیزی به سکه و دینار میگرفت. آنچه از مردم میستاند، از بامداد تا نیمروز به جهت خزانه و شاه بود و آنچه از نیمروز تا عصر اخذ میکرد، تعلق به خودش داشت. آنگاه اگر از عصر وی را میدیدند، مورد آزار و شتم قرار میدادند. این رسم در روزگار ساسانی و دوره اسلامی، توسط غلامان سیاه جزو آئینهای جشن نوروز اجرا میشده که ملبس به لباسهای رنگارنگ شده و با آرایش ویژه و لهجه شکسته و خاصی که داشتند، دف و دایره میزدند و ترانههای نوروزی میخواندند. حاجی فیروزهای امروزی که مقارن نوروز و سال نو در کوی و برزن مردم را به طرب درمیآورند، از بقایای آن آئینهای جشن نوروز بودهاند. با این تفاوت که امروزه چون غلام و سیاهانی نیستند که چنین کنند، آنان خود را سیاه کرده و تقلیدشان میکنند.