اجزاي ديگر خوان نوروزی
ایرانیان باستان به غیر از هفتسین اصلی (سبزه، سیب، سمنو، سنجد، سرکه، سماق، و سیر) چیزهای دیگری را نیز بر سفره خود مینهادند که عبارتند از:
۱- آتشدان: آتشدان كه از آتش خاندان مايه میگرفت در همه آیینهای مذهبي بكار میرفت و بايد در ميان خوان نوروزی نهاده میشد و دانههای مقدس اسپند به همراه چوبهای خوشبو در كنار آن جاي داشت.
۲- ماهروي و برسمBarsom: ماهروي همان برسمدان است. به علت اينكه تیغههای نگهدارنده برسمها شكل هلال ماه است. ازاینرو آن را ماهروي مینامند. شاخههایی كوتاه از انار، بيد، انجير و زيتون را به دارازاي سه بند ميبرديدند و آنها را به تعداد سه، هفت، دوازده يا بیستویک بر سر خوان در ماهروي جاي میدادند. برسم را معمولاً علاوه بر خوان نوروزی بر سر خوان غذا هم قرار میدادند و نماد بركت گياهي بود. دستهای از آن را پيش از خوردن غذا به دست میگرفتند و آفرين میخواندند. در دوره ساسانيان براي اينكه خوان شاهان شكوه بيشتري داشته باشد اين تركه را از زر(طلا) میساختند و به آنها زرين تره میگفتند. کمکم برسمهاي فلزي به آیینهای ديني هم راه يافت.
۳- كوزه آب: كوزه آب كه توسط دختران نورسیده از زير آسیابها پر میشد، با زيتني از گردنبند بر سر خوان نوروزی قرار میدادند. امروزه بهجای كوزه از تنگهای كوچكي استفاده میشود كه سبزي بر روي آنها سبز کردهاند و تنگ را با روبانهایی میآرایند.
۴- نان: نان نمادي از بركت است. در دوران ساسانيان نانهایی را که بهاندازهی كف دست بود، میپختند و آنها را كه درون Dron مینامید بر سر خوان نوروزی میگذاشتند. گاهي بر آنها آفرين میخواندند و آنها را بركت میبخشیدند. امروزه ظرفي از نان يا نان سنگك بزرگي بر روي سفره قرار میدهند كه در آيين زناشويي هم اين كار انجام میشود. گاهي بر روي نان با دانههای كنجد « مبارك باد » مینویسند.
در دوران ساسانيان بر گوشههای خوان نوروزي مینوشتند « افزون باد » يا « افزا باد » كه موجب بركت خوان در همهسال میشد. اين واژهها را بر روي سکههای ساساني نيز ضرب میکردند تا بركت پول را افزايند.
۵- شمعدان: در دو سوي آتشدان بر سر خوان نوروزی شمعدانهای گرانبها يا چراغهایی مینهادند و آنها را میافروختند و اين نشاني از دنياي فروغ بیپایان بود كه جايگاه فروهران است. نور و روشنايي در مراسم مذهبي از جايگاه ویژهای برخوردار بود. زيرا دنياي روشنايي قلمرو اورمزد و هر جا كه نور و آتش باشد، اهريمن را بدانجا راهي نيست.
۶- شير: شير تازه دوشيده شده نمادي از غذاي نوزاد كيهاني است. زيرا بر اساس اسطورهاي آفرينش انسان در گهنبار گاه يعني در روز ۳۶۵ سال آفریدهشده است. بنابراين در جشن زايش، آدميان نيز به شير نياز دارند. شير در مراسم مذهبي، مقدس شمرده میشد و گاهي آن را با عصار گياه هوم درمیآمیختند. پنير تازه هم كه از فرآوردههای شير است و داراي انديشه باروري است بر سر خوان نوروزی قرار میدادند. پادشاهان ساساني در بامداد نوروز از خرمايي كه درون كاسه شير ريخته میشد به همراه پنير تازه میخورند كه بركت افزا بود.
۷- تخممرغ: انواع سفيد و رنگين آن بايد زینتبخش خوان نوروزي باشد. چون تخم و تخمه نمادي از نطفه و نژاد است و در روز جشن تولد آدميان تخممرغ تمثيلي از نطفه باروري است كه بهزودی بايد جان بگيرد تا زايش كيهاني انجام پذيرد. پوست تخممرغ خود نمادي از آسمان و طاق كيهان است. ميترا نيز بنابر اسطوره از تخم كيهاني به وجود آمد.
در روستاها رسم بر اين است كه يكي از تخممرغها را بر روي آيينه میگذارند و اعتقاددارند كه در هنگام تحويل سال وقتیکه گاو آسماني كره زمين را شاخي به شاخ ديگر خود میافکند، تخممرغ بر روي آيينه خواهد جنبيد.
۸- انار: در نظر ایرانیان باستان انار از مقدسترین درختان است. مردم به تکدرخت انار نزديك زیارتگاهها و بالاي تپهها و کوهها دخيل میبستند، و ترکههای انار را بهعنوان برسم مقدس در آيين به دست میگرفتند. شكل غنچه و گل انار مثل آتشدان است و هميشه مقدس شمرده میشد. پردانگي انار هم نماد بركت و باروري است. به همین خاطر از آن بر سر خوان نوروزی استفاده میشد.
۹- گل بيدمشك: نمادي از امشاسپند سپندارمزد و گل ويژه اسفندماه است.
۱۰- نارنج: ایرانیان باستان نارنج را نمادي از گوي زمين میدانستند و هنگامیکه در ظرف آبي نهاده میشد، به نمادي از زمين در كيهان تشبیه میکردند. گردش آنهم بر روي آب نمودار گذشتن برجهای دوازدهگانه و تحويل سال بود.
۱۱- دانههای اسپند: اسفند از واژه اوستايي Spanta به معني مقدس گرفتهشدهاست. امروزه در خانوادهها براي دفع چشمزخم بر روي آتش پاشيده میشود. دانههای اسپند به رشته كشيده زینتبخش خانههای روستايي است.
بر سر خوان نوروزي چيزهاي ديگري مثل شيريني و نقل كه نماد شیرینکامی است و آرد كه نمادي از بركت است، نیز گذاشته میشد.
یکی از ضروریات عید نوروز در گذشته لباس نو و حمام رفتن بوده است، مردان وزنان قبل از فرارسیدن نوروز به حمامهای زنانه و یا مردانه میرفتند و شلوغترین روزهای گرمابهها، همان چند روز سال نو بود. در گرمابههای قدیمی که معمولاً با چوب و هیزم در (گرخانه)Gor Khaneh یا (آتشخانه) آب داخل خزانه را که بر روی دیگهای بزرگ قرار داشتند گرم میکرد، حمامیها لازم بوده که یک ذخیره ویژه چوب و هیزم را برای روزهای نوروز ذخیره کنند.
در قرون گذشته بسیاری از خانوادهها سالی فقط یکبار میتوانستند پلو بخورند و آنهم شب نوروز بود. شب نوروز، همه مردم و یا اکثراً پلو یا چلوخورشت میخوردند. از این پلو نوروزی برای فقرا، سلمانی (آرایشگر) و حمامی (مسئول آتش حمام) و برای کدخدای و روحانی (معلم سنتی) محل پیشکش میبردند؛ و آنها با حجم زیادی از پلو روبرو بودند و ناچار بودند آنها را خشک کرده و در آینده استفاده کنند.