پیدایش نوروز (قسمت دوم)
همچنین بر پایه برخی افسانهها ۳۰۰۰ سال پیش در چنین روزی جمشید از کاخ خود در جنوب دریاچه ارومیه (منطقه حسنلوی امروزی) بیرون آمد و شدیداً تحت تاثیر آفتاب درخشان و تازگی و طراوت محیط قرار گرفت و آن روز را ”نوروز” نامید و تصمیم گرفت پسازآن، هرسال در چنین روزی آیینهای ویژه جشن نوروزی برگزار شود.
فردوسی در شاهنامه درباره ریشه جشن نوروزی چنین میگوید که جمشید در حال گذشتن از آذربایجان، دستور داد تا در آنجا برای او تختی بگذارند و خودش با تاجی زرین بر روی تخت نشست. با رسیدن نور خورشید به تاج زرین او، جهان نورانی شد و مردم شادمانی کردند و آن روز را ”روز نو” نامیدند.
محمد بن جریر طبری نوروز را سرآغاز دادگری جمشید دانسته است که در آن جمشید علما را فرمود که آن روز که من بنشستم به مظالم، شما نزد من باشید تا هر چه در او داد و عدل باشد بنمایید تا من آن کنم و آن روز که به مظالم مجلسی که به شکایت مردم در باب ظلمهایی که بدانان شده، رسیدگی میشدهاست. (که آن روز هرمز بود، اولین روز از ماه فروردین)
ابوریحان بیرونی، پرواز کردن جمشید را آغاز جشن نوروز میداند، (چون جمشید برای خود گردونه بساخت؛ در این روز بر آن سوار شد و جن و شیاطین او را در هوا حمل کردند و به یک روز از کوه دماوند به بابل آمد و مردم برای دیدن این امر به شگفت شدند، پس این روز را عید گرفته و برای یادبود آن روز تاب مینشینند و تاب میخورند). البته درخور یادآوری است که جشن نوروز پیش از جمشید نیز برگزار میشده و ابوریحان نیز، باآنکه جشن را به جمشید منسوب میکند، یادآور میشود که آن روز را که روز تازهای بود جمشید عید گرفت؛ اگرچه پیش از آنهم نوروز، بزرگ و معظم بود.
گردیزی درباره پیدایش جشن نوروزی میگوید: جمشید جشن نوروز را به شکرانه اینکه خداوند گرما و سرما و بیماری و مرگ را از مردمان گرفت و سیصد سال بر این جمله بود، برگزار کرد و هم در این روز بود که جمشید بر گوسالهای نشست و بهسوی جنوب رفت، به جنگ دیوان و سیاهان و با ایشان جنگ کرد و همه را شکست داد.
و سرانجام خیام درباره پیدایش جشن نوروزی مینویسد: جمشید به مناسبت بازآمدن خورشید به برج حمل {هر یک از دوازده حصهی منطقةالبروج که اسامی آنها ازاینقرار است: ۱٫ حمل ۲٫ ثور ۳٫ جوزا ۴٫ سرطان ۵٫ اسد ۶٫ سنبله ۷٫ میزان ۸٫ عقرب ۹٫ قوس ۱۰٫ جدی ۱۱٫ دلو ۱۲٫ حوت، میباشد. قدما برای هر یک از برجهای دوازدهگانهی فلکی (منطقةالبروج) قوهی فاعله و منفعله قائل بودند، یعنی آنها را گرم و سرد یا خشک و تر میپنداشتند، به همین جهت دوازدهبرج را به چهار دسته: آبی، آتشی، بادی و خاکی تقسیم کرده بودند که هر برج، به یکی از این تقسیمات تعلق دارد.
برجهای آبی: برجهایی که دارای مزاجی سرد و ترند: سرطان، عقرب و حوت.
برجهای آتشی: برجهایی که دارای مزاجی گرم و خشکاند: حمل، اسد و قوس.
برجهای بادی: برجهایی که دارای مزاجی گرم و ترند: جوزا، میزان و دلو.
برجهای خاکی: برجهایی که دارای مزاجی سرد و خشکاند: ثور، سنبله وجدی
نوروز را جشن گرفتن سبب نهادن نوروز آن بوده است که آفتاب را دو دور بوده، یکی آنکه هر سیصد و شصتوپنج شبانهروز به اول دقیقه حمل بازآمد و به همان روز که رفته بود بدین دقیقه نتواند بازآمدن، چه هرسال از مدت همی کم شود؛ و چون جمشید، آن روزدریافت (آن را) نوروز نام نهاد و جشن و آیین آورد و پسازآن پادشاهان و دیگر مردمان بدو اقتدا کردند.
جشن نوروزی از لحظهی اعتدال بهاری آغاز میشود. در دانش ستارهشناسی، اعتدال بهاری یا اعتدال ربیعی در نیمکره شمالی زمین به لحظهای گفته میشود که خورشید از صفحه استوای زمین می گذرد و به سوی شمال آسمان میرود. این لحظه، لحظه اول برج حمل نامیده میشود و در تقویم هجری خورشیدی با نخستین روز (هرمز روز یا اورمزد روز) از ماه فروردین برابر است. نوروز در تقویم میلادی با ۲۰، ۲۱ یا ۲۲ مارس مطابقت دارد.
در دوران سلجوقیان، به دستور جلالالدین ملکشاه سلجوقی تعدادی از ستاره شناسان ایرانی از جمله خیام برای بهترسازی گاهشمار ایرانی، گرد هم آمدند. این گروه، نوروز را در یکم بهار (ورود آفتاب به برج حمل) قرار دادند و جایگاه آن را ثابت نمودند. بر اساس این گاهشمار که به تقویم جلالی معروف شد، برای ثابت ماندن نوروز در آغاز بهار، مقرر شد که حدوداً هر چهار سال یکبار و گاهی هر پنج سال یک بار، تعداد روزهای سال را بهجای ۳۶۵ روز برابر با ۳۶۶ روز در نظر بگیرند. این گاهشمار از سال ۳۹۲ هجری آغاز شد.
البته باید به خاطر داشته باشیم که خیام مبدع تقویم جلالی نیز بود. این تقویم را یکی از دقیقترین گاهشماریها دانستهاند، چرا که تا پیش از تنظیم تقویم جلالی، “کبیسه”ها یا حساب نمیشدند و یا این که به شکلی در تقویم جای میگرفتند که باز خود مشکلاتی را پدید میآورد؛ بنابراین، آن چه که تقویم جلالی را برجسته کردهاست، شیوۀ محاسبۀ کبیسههاست. چنان که میدانیم هر سال ۳۶۵ روز و پنج ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۹ ثانیه است و منظور از کبیسه همین پنج ساعت و اندی است که منجمان از قدیم در این فکر بودهاند که با آن چه کنند. در دورۀ ساسانی، پس از هر ۱۲۰ سال، یک سال را به صورت چرخشی ۱۳ ماهه حساب میکردند. به این معنا که پس از ۱۲۰ سال اول، فروردین دو ماه و بعد از ۱۲۰ سال دوم، اردیبهشت دو ماه و به همین ترتیب تا اسفندماه در نظر گرفته میشد تا کبیسه محاسبه شود. پس از اسلام این کار به فراموشی سپرده شد و در نتیجه، بین سال عرفی و سال حقیقی اختلاف به وجود آمد؛ به طوری که دیگر جشن نوروزی یعنی اول فروردین، با اول بهار مطابقت نداشت. این بود که جلالالدین ملکشاه از گروهی از اخترشناسان که خیام جوان در رأس آنها بود، خواست که این مشکل را برطرف کنند.
آنها وقتی که رصد کردند، دیدند که ۲۱ روز از سال طبیعی جلو افتادهاند، یعنی متوجه شدند که روز نوروز آنها در ۲۱ فروردین واقع شدهاست و به همین دلیل آنها در سال ۴۵۸ هجری سال خود را ۲۰ روز عقب کشیدند.
از سخنان نغز ریاضی و نجومی که بگذریم، باید اعتراف کنیم که سال نو و نوروز در اندیشۀ عمر خیام نشانی از فلسفۀ او در باب هستی و نیستی است.
بنا به پیشنهاد جمهوری آذربایجان، مجمع عمومی سازمان ملل در نشست ۴ اسفند ۱۳۸۸ (۲۳ فوریه ۲۰۱۰) ۲۱ ماه مارس را بهعنوان روز جهانی عید نوروز، با ریشه ایرانی بهرسمیت شناخت و آن را در تقویم خود جای داد. در متن به تصویب رسیده در مجمع عمومی سازمان ملل، نوروز، جشنی با ریشه ایرانی که قدمتی بیش از ۳ هزار سال دارد و امروزه بیش از ۳۰۰ میلیون نفر آن را جشن میگیرند توصیف شدهاست.
پیش از آن در تاریخ ۸ مهر ۱۳۸۸ خورشیدی، نوروز توسط سازمان علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد، به عنوان میراث غیر ملموس جهانی، به ثبت جهانی رسیدهبود. در ۷ فروردین ۱۳۸۹ نخستین دوره جشن جهانی نوروز در تهران برگزار شد و این شهر به عنوان «دبیرخانه نوروز» شناخته شد.